شکستن چشم‌انداز رهبری و کسب‌وکار با استراتژی در چالش‌های شرکتی و موانع در پیچ و خم با بازوی مرد تجاری با دستکش قرمز بوکس که مسیری را در هزارتوی برای پاسخ‌ها باز می‌کند

شکستن

رهبری و چشم انداز تجاری

تاجر در مقابل یک پیچ و خم با راه حل

مفهوم آزادی با طوفان رعد و برق در دریا و مدادی که مسیر روشنی را برای یک تاجر پاک می کند تا به سمت هدف موفقیت خود به عنوان استعاره ای برای راه حل های پل سازی و غلبه بر ناملایمات حرکت کند

تاجری که در مقابل یک پیچ و خم با راه حلی برای موفقیت ایستاده است

حذف مفهوم تجاری مانع آزادی و تفکر خارج از چارچوب به عنوان استعاره ای برای راه حل های رهبری مدیریت با گروهی از بالون های هوای قرمز که بخش هایی از پیچ و خم یا هزارتو را بلند می کنند

حل مشکلات و حل مسئله مفهوم کسب و کار به عنوان سایه بازرگانی که در پیچ و خم پیچیده به سمت آزادی به عنوان یک استعاره مالی برای پیش بینی آینده حرکت می کند

مفهوم تاجر با پیچ و خم در شرایط دشوار

تاجر جوان قدرتمند در حال بلند کردن دیوار آجری بالای سر

تاجر مصمم از تونل خارج می شود