دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود آن نافه مراد که میخواستم ز بخت در چین زلف آن بت مشکین کلاله بود بر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح آن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بود شعر از حافظ خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده اندیشه تو هر دم در بنده اثر کرده ای هر چه بیندیشی در خاطر تو آید بر بنده همان لحظه آن چیز گذر کرده شعر از مولانا خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده اندیشه تو هر دم در بنده اثر کرده ای هر چه بیندیشی در خاطر تو آید بر بنده همان لحظه آن چیز گذر کرده شعر از مولانا خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش عاشق دم از شمایل دلدار میزند زاهد به سجده در طلبش زار میزند. خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر رحیم دودانگه پر کن قدح باده که معلومم نیست وین دم که فرو برم برآرم یا نه. قدح باز خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر رحیم دودانگه ای خدا ای فلک ای طبیعت شام تاریک ما را سحر کن شعر از ملک الشعرا بهار خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش ای خدا ای فلک ای طبیعت شام تاریک ما را سحر کن شعر از ملک الشعرا بهار خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش ای کاش سحر ناید و خورشید نزاید کامشب قمر این جا قمر این جا قمر اینجاست شعر از شهریار خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش ای کاش سحر ناید و خورشید نزاید کامشب قمر این جا قمر این جا قمر اینجاست شعر از شهریار خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی شاعر حافظ شیرازی خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش نمایش همه