در جشن طلوع صبح در باغ وجود آن گل که به روی صبح خندید تویی خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا عمارت کن مرا آخر که ویرانم به جان تو خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا یکجا به کنار تو ارزد به جهان با غیر خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از هوشنگ ابتهاج در طریق عشقبازی امن و آسایش خطاست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من دل من داند و من دانم و دل داند و من خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از قیصر امین پور محو چشمان تو بودم که به دام افتادم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا دلا بگریز از این خانه که دلگیر است و بیگانه به گلزاری و ایوانی که فرشش آسمان باشد خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا بیتو به سر نمیشود خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا نمایش همه
من آن توام مرا به من باز مده خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا اگر عالم همه پرخار باشد دل عاشق همه گلزار باشد خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا خرم آن خانه که باشد چون تـو مهمانی در او خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از عراقی میبینم آن شکفتن شادی را پرواز بلند آدمیزادی را آن جشن بزرگ روز آزادی را خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از هوشنگ ابتهاج جانی و جهانی و جهان با تو خوش است خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا خاک تو گل شود و گل شکفد از گل من خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا چون مات توام دگر چه بازم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا تو با حسرت شانه من چه کردی خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از امین بانی بر ما در وصل بسته میدارد دوست دل را به فراق خسته میدارد دوست خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از ابوسعید ابوالخیر که نیست سینه ارباب کینه محرم راز خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ نمایش همه