ای خدا ای فلک ای طبیعت شام تاریک ما را سحر کن شعر از ملک الشعرا بهار خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش ای خدا ای فلک ای طبیعت شام تاریک ما را سحر کن خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را شعر از سعدی خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش صلح است میان کفر و اسلام با ما تو هنوز در نبردی شعر از سعدی خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش ما خود شکسته ایم چه باشد شکست ما شعر از سعدی خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش ما خود شکسته ایم چه باشد شکست ما شعر از سعدی خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش ما همچو خسی بر سر دریای وجودیم شعر از هوشنگ ابتهاج خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش با جمله ما خوشیم ولی با تو خوشتریم شعر از مولانا خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش ما بی غمان مست دل از دست دادهایم شعر از حافظ خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش نمایش همه
بخت ما ساییدهاند و سرمهدان پُر کرده اند شعر از طالب آملی خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش ای کاش سحر ناید و خورشید نزاید کامشب قمر این جا قمر این جا قمر اینجاست شعر از شهریار خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش ای کاش سحر ناید و خورشید نزاید کامشب قمر این جا قمر این جا قمر اینجاست شعر از شهریار خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش در مذهب ما هرچه بجز دوست حرام است گر خود همه ذوق طلب اوست حرام است نظارهی هر دیده که پرورده به خون نیست زان دیده تماشای رخ دوست حرام است خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش در مذهب ما هرچه بجز دوست حرام است گر خود همه ذوق طلب اوست حرام است نظارهی هر دیده که پرورده به خون نیست زان دیده تماشای رخ دوست حرام است خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش آتش افتاده به نیزار ملالیم ما عاشق نوریم و سروریم و صفاییم خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده اندیشه تو هر دم در بنده اثر کرده ای هر چه بیندیشی در خاطر تو آید بر بنده همان لحظه آن چیز گذر کرده شعر از مولانا خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده اندیشه تو هر دم در بنده اثر کرده ای هر چه بیندیشی در خاطر تو آید بر بنده همان لحظه آن چیز گذر کرده شعر از مولانا خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود آن نافه مراد که میخواستم ز بخت در چین زلف آن بت مشکین کلاله بود بر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح آن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بود شعر از حافظ خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش نمایش همه