چلیپا کاش پیوند به صد شام دگر میکردیم آن شبی را که من و دوست سحر میکردیم تا نیاید سحر و راز به پایان نرسد کاش با شب من و معشوق سفر میکردیم ...

نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دل من خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست شکسته نستعلیق

چلیپای شکسته نستعلیق مولانا ای با من و پنهان چو دل

حافظ شکسته نستعلیق راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد شعری بخوان که با او رطل گران توان زد بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد

خوشنویسی شکسته نستعلیق

شکسته نستعلیق

درهم نویسی بی همگان به سر شود بی تو بسر نمیشود شکسته نستعلیق مولانا

تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱﴾. بزرگوار [و خجسته] است آنكه فرمانروايى به دست اوست و او بر هر چيزى تواناست

شکسته نستعلیق

شکسته نستعلیق شعر حافظ در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

چهل تکه خوشنویسی اسرافیل شیرچی