از همچو تو دلداری دل برنکنم آری خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ

تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا

در طریق عشقبازی امن و آسایش خطاست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من دل من داند و من دانم و دل داند و من خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا

من عاشقی از کمال تو آموزم بیت و غزل از جمال تو آموزم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا

محو چشمان تو بودم که به دام افتادم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا

عمارت کن مرا آخر که ویرانم به جان تو خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا

ای نور هر دو دیده بی‌تو چگونه بینم وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا

می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ

جانی و جهانی و جهان با تو خوش است خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا