در جشن طلوع صبح در باغ وجود آن گل که به روی صبح خندید تویی خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا خرم آن خانه که باشد چون تـو مهمانی در او خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از عراقی عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از قیصر امین پور زندگی جز نفسی نیست غنیمت شمرش خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از پروین اعتصامی گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ شهر از صدا پر است ولی از سخن تهی خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از نادر نادرپور جانی و جهانی و جهان با تو خوش است خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا دیدم قدری گرفته ام انسان وقتی دلش گرفت از پی تدبیر می رود خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از سهراب سپهری در چشم من ببین چه غوغاست در دلم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از هوشنگ ابتهاج تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نیاز خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از قیصر امین پور نمایش همه
داننده تویی هر آنچه دانی ده خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از خواجه عبدالله انصاری جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از سعدی دلا بگریز از این خانه که دلگیر است و بیگانه به گلزاری و ایوانی که فرشش آسمان باشد خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا میبینم آن شکفتن شادی را پرواز بلند آدمیزادی را آن جشن بزرگ روز آزادی را خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از هوشنگ ابتهاج چو مستان بهم مهربانی کنیم. دمی بیریا زندگانی کنیم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا صد جان به فدای عاشقی باد ای جان خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا که نیست سینه ارباب کینه محرم راز خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از سعدی بر ما در وصل بسته میدارد دوست دل را به فراق خسته میدارد دوست خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از ابوسعید ابوالخیر نمایش همه