ما ز هر روشندلی یک رشته فن آموختیم عقل از مجنون و عشق از کوهکن آموختیم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از صابر همدانی

بر ما در وصل بسته میدارد دوست دل را به فراق خسته میدارد دوست خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از ابوسعید ابوالخیر

نسیم گلشن جان در مشام ما افتد خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ

فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ

در طریق عشقبازی امن و آسایش خطاست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ

ای نور هر دو دیده بی‌تو چگونه بینم وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا

از چشم خود بپرس که ما را که می‌کشد جانا گناه طالع و جرمِ ستاره نیست خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ

اگر عالم همه پرخار باشد دل عاشق همه گلزار باشد خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا

دلا بگریز از این خانه که دلگیر است و بیگانه به گلزاری و ایوانی که فرشش آسمان باشد خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا