وکتور خطاطی لایه باز شعر حافظ چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی در جشن طلوع صبح در باغ وجود آن گل که به روی صبح خندید تویی خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا دایم از من میگریزد آن که صیاد من است خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از محتشم کاشانی در طریق عشقبازی امن و آسایش خطاست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ فقیه شهر به رفع حجاب مایل نیست چرا که هر چه کند در حجاب کند خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از ایرج میرزا دلا بگریز از این خانه که دلگیر است و بیگانه به گلزاری و ایوانی که فرشش آسمان باشد خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا خرم آن خانه که باشد چون تـو مهمانی در او خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از عراقی زنده آن است که با دوست وصالی دارد خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از سعدی که نیست سینه ارباب کینه محرم راز خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ خرم تنی که جان بدهد در وفای یار خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از سعدی نمایش همه
عمارت کن مرا آخر که ویرانم به جان تو خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از سعدی من آن شب چراغ سحرگاهیم که روشن کن از ماه تا ماهیم خوشنویسی نستعلیق شعر از فردوسی عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از قیصر امین پور بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا محو چشمان تو بودم که به دام افتادم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من دل من داند و من دانم و دل داند و من خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا درد عشقی کشیده ام که مپرس خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ به کسی نگر که ظلمت بزداید از وجودت خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از سعدی من آن توام مرا به من باز مده خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا نمایش همه