در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست. ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی. خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر رحیم دودانگه خرم آن خانه که باشد چون تـو مهمانی در او خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از عراقی اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من دل من داند و من دانم و دل داند و من خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از قیصر امین پور گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ خوشا دردی که درمانش تو باشی خوشا راهی که پایانش تو باشی خوشا آن دل که دلدارش تو باشی خوشا جانی که جانانش تو باشی شعر از عراقی خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر احسان رسول منش درد عشقی کشیده ام که مپرس خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ در جشن طلوع صبح در باغ وجود آن گل که به روی صبح خندید تویی خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا محو چشمان تو بودم که به دام افتادم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا این جهان و آن جهان هر دو غلام امر تو گر نخواهی برهمش زن ور همیخواهی بدار خوشنویسی شکسته نستعلیق اثر استاد یوسف کله جاهی نمایش همه
عمارت کن مرا آخر که ویرانم به جان تو خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا آن به که درین زمانه کم گیری دوست با اهل زمانه صحبت از دور نکوست خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از شیخ بهایی تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا که نیست سینه ارباب کینه محرم راز خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ تو که باشی بس است خوشنویسی شکسته نستعلیق فقیه شهر به رفع حجاب مایل نیست چرا که هر چه کند در حجاب کند خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از ایرج میرزا به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ زنده آن است که با دوست وصالی دارد خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از سعدی بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا از همچو تو دلداری دل برنکنم آری خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ نمایش همه