فقیه شهر به رفع حجاب مایل نیست چرا که هر چه کند در حجاب کند خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از ایرج میرزا در جشن طلوع صبح در باغ وجود آن گل که به روی صبح خندید تویی خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا من آن توام مرا به من باز مده خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا آن به که درین زمانه کم گیری دوست با اهل زمانه صحبت از دور نکوست خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از شیخ بهایی دلم گرفت زین همرهان سست عناصر خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا میبینم آن شکفتن شادی را پرواز بلند آدمیزادی را آن جشن بزرگ روز آزادی را خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از هوشنگ ابتهاج محو چشمان تو بودم که به دام افتادم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از سعدی درد عشقی کشیده ام که مپرس خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ من از این فاصله ها دلتنگم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مهدی ایزد دوست نمایش همه
نسیم گلشن جان در مشام ما افتد خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا تو با حسرت شانه من چه کردی خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از امین بانی به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ در طریق عشقبازی امن و آسایش خطاست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ در هوایت بیقرارم روز و شب سر ز پایت برندارم روز و شب خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا شهر از صدا پر است ولی از سخن تهی خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از نادر نادرپور ای نور هر دو دیده بیتو چگونه بینم وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از مولانا به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم خوشنویسی شکسته نستعلیق شعر از حافظ نمایش همه